سال ۶۴ در مدرسهی علمیّه حقانی حجره نشین بودم. بزرگترین سرگرمی(یا بهتر است بگویم مطالعهی غیر درسی) من مطالعهی هفتهنامهی "هدف" بود. چهارشنبهشبها این مجله را میخریدم و برای اینکه کسی متوجّه نشود با هزار ترفند آن را به مدسه میبردم. آن سالها مطالعهی روزنامه، آن هم این تیپ روزنامهها، برای ما تا اندازهای بد و شاید ممنوع بود. تا دیروقت مجلّه را بهتمامه میخواندم و بعد آن را تکهتکه کرده و در چند سطل زباله میریختم تا مبادا کسی از ورود یک هفتهنامه ورزشی-هنری به مدرسه خبردار شود. باقی زمان و مطالعهی من درسی بود و یا کتابهای مرتبط با فعالیتهای طلبگی. سهم ما از رادیو و تلویزیون، اخبار ساعت دوازده شب بود که با استفاده از رادیو ضبط دو باندهی "سید مجتبی" (همحجرهای من) گوش میدادیم.
ارتباط تمام طلبههای مدرسه به دنیای بیرون تنها و تنها از طریق یک تلفن بود که در گوشه مدرسه قرار داشت و هر از چندی زنگ میخورد و هرکس آن اطراف بود جوابش میداد و بعد صدا میزد "آقای فلانی تلفن". فکرش را بکنید؛ یک تلفن برای نزدیک به صد نفر. من و خیلیهای دیگر که روستازاده بودیم، به ندرت خواهان تلفنی داشتیم. الآن که دارم آن خاطرات را مرور میکنم، هم دلم برای هفتهنامهی هدف تنگ است و هم برای تلفن نیمهمعیوب گوشهی مدرسه.
با این همه، آن زمان به ما میگفتند درس بخوانید که دنیا به شما نیاز دارد. دنیایی که ارتباط ما با آن یا از طریق مطالعهی پنهان هدفنامهی هدف بود و یا تلفن دیوارکوب مدرسه. دنیای طلبههای الان چقدر با ما فرق دارد. روزنامه، رادیو و تلویزیون، سایتهای اینترنتی، ماهواره، وبلاگ، تلگرام، اینستاگرام، واتسآپ، ایمیل، و ... آنها طلبههای روزگار ارتباطات هستند. ما وقتی دلمان میگرفت پشتبام مدرسه و رو به قبرستان قدم میزدیم و دعای توسل و مناجات خمسةعشر را نجوا میکردیم؛ ولی طلبههای الان هر وقت دلشان میگیرد ز طریق اسکایپ گوشی همراهشان با هر کس بخواهند، گفتگوی تصویری دارند. دنیای ما خیلی متفاوت شده است. گمان میکنم به موازات تفاوت دنیا، جهانمعنا و البته کارکرد اجتماعی ما نیز متفاوت شده است.
@sadeghniamehrab
سلام، خداحافظ...
ما را در سایت سلام، خداحافظ دنبال می کنید
برچسب : دنیا,جهان,معنای, نویسنده : sadeghniama بازدید : 167 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 7:55